سفرنامه من
سلام به همتون از همین اول بگم که لطفا به ادامه ی مطلب برین و مطلبو کامل بخونین.ممنون بالاخره عضممو جزم کردم و شروع کردم به نوشتن اخه یه بار نوشتم عکسام نبود.دیشب رفتم برم بنویسم رم ایدرم شکست,یه بار بدون اینکه نگاه کنم نصفشو نوشتم دیدم همش به زبان انگیلیسه و خلاصه نا امید شدم تا الان پسر خاله ی بابامشون از تهران اومده بودن خونه ی ما اخه یکی از فامیل های دورشون فوت کرده بود روز سوم که میخواستن ستن برن عموم گفت(پسر خاله بابام):شما هم با ما بیاید گیلان ما اونجا خونه داریم و بابام هم قبول کرد به دلیل مدرسه من که از شهریور شروع میشه و ماه رمضون هم بودو من مسابقات داشتم نمیتونستیم یه مسا...